کد مطلب:231146 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:283

امام هشتم در عصر هارون
حدود ده سال از امامت حضرت رضا (ع) (از سال 183 تا 193 ه. ق) در عصر خلافت هارون الرشید (پنجمین خلیفه ی عباسی) قاتل حضرت موسی بن جعفر (ع) واقع شد، امام رضا (ع) در این عصر در مدینه می زیست، و همواره تحت نظر بوده و مورد مزاحمت هارون و حاكمان منصوب از جانب او به سر می برد، به عنوان نمونه:

1 - هنگامی كه هارون از «رقه» عازم مكه شد، عیسی بن جعفر (عموی او) به



[ صفحه 110]



او گفت: به یاد آور سوگندی را كه خورده ای مبنی بر این كه هر كس بعد از موسی بن جعفر (ع) ادعای امامت كند، گردنش را بزنی، اكنون پسر او (حضرت رضا) چنین ادعائی دارد.

هارون با نظر خشم به عیسی نگریست و گفت: «می خواهی چه كنم؟ آیا همه ی آن ها را بكشم؟...». [1] .

2 - صفوان بن یحیی می گوید: پس از شهادت حضرت امام كاظم (ع)، حضرت رضا (ع) خطبه خواند و امامت خود را آشكار ساخت، ما از عواقب این امر ترسیدیم، به حضور حضرت رضا (ع) رفتم و عرض كردم: «شما جریان امامت خود را آشكار نمودید و ما از گزند این طاغوت (هارون) ترس داریم».

امام فرمود: «او هر چه سعی دارد انجام دهد، قدرت تسلط بر مرا نخواهد یافت».

صفوان می گوید: خبر مورد اطمینان به ما رسید كه «یحیی بن خالد برمكی» (وزیر هارون) به هارون گفته: «این علی پسر موسی بن جعفر (ع) برای خود ادعای امامت می كند».

هارون در پاسخ گفت: «آن چه كه در مورد پدرش (در مورد سركوب مخالفان) انجام دادیم، نتیجه نگرفتیم، آیا می خواهی همه ی آن ها را بكشیم؟».

برمكیان كه در دستگاه سلطنتی هارون، نفوذ بسیار داشتند، دشمنان آل محمد (ص) بودند و از هر فرصتی می خواستند هارون را بر ضد آن ها بشورانند. [2] .

3 - محمد بن سنان می گوید: به امام رضا (ع) عرض كردم، شما بعد از پدرتان، امامت خود را آشكار نمودید با توجه به این كه از شمشیر هارون، خون



[ صفحه 111]



می چكد؟

امام در پاسخ فرمود: سخنی از رسول خدا (ص) مرا بر این كار جرئت بخشید آن جا كه فرمود: «اگر ابوجهل از سر من یك لاخه ی مو بگیرد، گواهی دهید كه من پیامبر نیستم»، و من به شما می گویم: «اگر هارون از سر من یك لاخه مو بگیرد، گواهی دهید كه من امام نیستم». [3] .

4 - اباصلت هروی می گوید: روزی حضرت رضا (ع) در خانه ی خود بود، قاصد هارون به حضور آن حضرت آمد و گفت: «هم اكنون هارون شما را خواسته، دعوت او را اجابت كن».

امام برخاست و به من فرمود: ای اباصلت! در این وقت هارون مرا نخواسته جز این كه آسیبی عظیم به من برساند، سوگند به خدا او هیچ آسیبی نمی تواند به من برساند، و من با كلماتی (از دعا) كه از جدم رسول خدا (ص) به من رسیده، از گزند او جلوگیری می كنم.

همراه امام رضا (ع) نزد هارون رفتیم، وقتی كه نگاه امام رضا (ع) به هارون افتاد همان دعا را خواند، هنگامی كه امام در جلو هارون ایستاد، هارون به او نگریست و گفت: «ای ابوالحسن، دستور داده ایم صد هزار درهم در اختیار تو بگذارند تا نیازمندی های خانه انت را با آن، تأمین كنی».

پس از آن كه امام از نزد هارون بیرون آمد، هارون از پشت سر به امام می نگریست و گفت: «من چیزی را اراده كرده بودم، ولی خدا هیچ چیز دیگر را اراده نموده و اراده ی خدا بهتر است». [4] .



[ صفحه 112]



این فرازهای تاریخی نشان می دهد كه امام هشتم و یارانش در عصر خلافت هارون، تحت نظر و در سانسور شدید بودند، ولی هارون در جریان شهادت رساندن امام كاظم (ع) شكست سیاسی اجتماعی خورده بود و می خواست با امام رضا (ع)، گونه ی ملایم تر رفتار كند.


[1] عيون اخبار الرضا ج 2 ص 226.

[2] همان مدرك.

[3] روضة الكافي ص 257.

[4] مهج الدعوات - بحار ج 49 ص 116.